به دنبال راز خوشبختی و خوشحالی واقعی هستید؟

تمامی ما آدم ها در روی این کره خاکی به دنبال راز خوشبختی و خوشحالی واقعی هستیم و دوست داریم زندگی رضایت بخشی داشته باشیم و در صلح و آرامش زندگی کنیم. اما تمامی آنچه به منظور خوشبختی و خوشحالی واقعی بدان نیاز دارید درون خودتان است.
بگذارید داستانی را برایتان بگویم که اصل آن به هند باستان بر می گردد و موضوع آن جستجو به دنبال راز خوشبختی و خوشحالی واقعی است. این داستان در فرهنگ های مختلف از جمله در کتاب های فرهنگ ما ایرانیان نیز بیان شده است.
در ابتدای خلقت، خداوند جهان و انسان ها را آفرید. همگان به یگانگی و وحدت وجود خود با پروردگار خود و عشقی که در درون خودشان بود واقف بودند و آن را می شناختند. یگانه راز زندگی همین بود. خداوند همه را دوست داشت و دلیلی نداشت که بزرگ ترین هدیه عالم را به مخلوقات خود عطا نکند.
خداوند در حین اینکه نظاره گر نمایش زیبای خلقت و هستی بود، متوجه شد هر بار که انسانی با چالش یا سختی روبرو می شد یا زندگی با او نرمی نشان نمی داد به خود می گفت: «افتضاح است. چرا باید این قدر بدبختی بکشم؟ بهتر است از این کالبد انسانی رها شوم و به او بپیوندم.» و همین اتفاق نیز می افتاد و انسان ها یکی یکی خویشتن واقعی خود را به یاد می آوردند و دیگر مایل نبودند در بازی زندگی شرکت کنند.
هدف از زندگی این بود که انسان هایی که آفریده بود، بیاموزند و رشد کنند نه اینکه تا با سختی مواجه می شوند جا بزنند و راحت طلب باشند. به همین سبب به فرشتگان گفت:
«باید راز خوشبختی و خوشحالی را از بشر پنهان کنیم. اگر انسان ها از آن آگاه باشند دیگر علاقه ای به زندگی کردن نشان نخواهند داد.»
- فرشته ای پاسخ داد: بهتر است آن را بر سر یکی از بلندترین کوه های زمین پنهان کنیم.
- خداوند گفت: نه، جای مناسبی نیست، انسان ها باهش اند، حتماً راهی ابداع می کنند و از کوه بالا خواهند رفت و آن را پیدا خواهند کرد.
- یکی از فرشتگاه گفت: چطور است آن را در قعر یکی از اقیانوس ها مخفی کنیم. انسان ها هیچ وقت به آن جا نمی روند.
- خداوند گفت: نه، به آنجا هم می روند. انسان ها می توانند زیر دریایی اختراع کنند و اعماق اقیانوس ها را نیز تسخیر کنند.
- فرشته ای دیگر گفت: فهمیدم چه کنیم. راز زندگی را در فضا مخفی می کنیم. مطمئنم که محال است دست انسان ها به آنجا برسد.
- خداوند گفت: انسان ها قادرند سفینه بسازند و به آنجا برسند.
- صدایی با نرمی و ملایمت پاسخ داد: من می دانم در کجا پنهانش کنیم.
- فرشته ای مؤنت و جوان گفت: بهتر است راز زندگی و خوشبختی را در قلب انسان ها مخفی کنید. آنان هرگز گمان نمی برند این راز در آنجا مخفی شده باشد و هرگز در آنجا به دنبال آن نخواهند گشت.
خداوند لبخند می زد و سپس فرمان داد تا چنین شود. و از آن پس راز زندگی و راز خوشحالی و خوشبختی واقعی در قلب ما انسان ها مدفون گشت.

تمامی آنچه برای خوشحالی و خوشبختی واقعی به آن احتیاج دارید، هم اکنون از آنِ شماست. شما بد نیستید و هیچ عیب و ایرادی هم ندارید. به چیزی نیاز ندارید که از قبل در شما کار گذاشته نشده باشد و نیاز باشد که آن را پیدا کنید و در خودتان کار بگذارید. براستی نباید هیچ چیز به خودتان اضافه کنید، بلکه تنها کاری که باید بکنید این است که با آنچه همیشه داشته اید تماس برقرار کنید.
