دلایل پشیمانی از مهاجرت به کانادا دروغ یا واقعیت؟!
بعد از سفر به یک کشور تازه، مجبور میشویم آدم دیگری باشیم. بخشهای بزرگی از آنچه را که بودهایم و داشتهایم رها کنیم و با سودای آیندهٔ بهتر و کیفیت زندگی بالاتر، قدم در یک راه دشوار بگذاریم. برای همین هم است پشیمانی از مهاجرت به کانادا برای عدهٔ قابل توجهی از افراد پیش میآید. به خاطر همین همیشه روی سختیهای مهاجرت تاکید میکنیم و یک واقعیت حیاتی را یادآور میشویم: یک مهاجرت موفق نیازمند هدف، شخصیت تکامل یافته و انتظار مناسب از مهاجرت است.
بر اساس مطالعات و بازخوردهای جمعآوری شده توسط کانادایار به عنوان مرجع و راهنمای زندگی برای ایرانیان مقیم کانادا، شاهدیم که رویای مهاجرت موفق به این سادگیها هم میسر نیست. لااقل درصد چشمگیری از مهاجران، در سالهای ابتدایی، با چالشهای غافلگیرکنندهای مواجه میشوند و وسوسهٔ ترک کانادا، ذهن بسیاری از آنها را قلقلک میدهد.
دلایل پشیمانی از مهاجرت به کانادا
دلایل پشیمانی از مهاجرت به کانادا میتواند بسیار شخصی و موردی باشد. اما با این حال، مواردی وجود دارد که بین عدهٔ زیادی از مهاجران همپوشانی دارد. دلایلی که عمدتاً ریشههای فرهنگی و اقتصادی دارند و در کنار فشار تنهایی، کمبود روابط اجتماعی و دوری از خانواده و دوستان تشدید میشوند. اجازه بدهید به تعدادی از مرسومترین مشکلات و عوامل دخیل در احساس پشیمانی مهاجران اشارهای داشته باشیم.
چالشهای اقتصادی
نرخ مهاجرت به کانادا سال به سال در حال افزایش است و در سال گذشته با نرخ ۳/۲ درصد، رکورد رشد جمعیت در این کشور شکسته شده و از سال ۱۹۵۷ به بالاترین حد خود رسیده است. بخش تاریک ماجرا آنجاست که دوران کنونی، به گفتهٔ بسیاری از کارشناسان و حتی شهروندان قدیمی کانادا، بدترین و بحرانیترین دوران اقتصادی کانادا به شمار میرود.
- نرخ تورم و افزایش قیمتها و فشار قابل توجه اقتصادی به اقشار متوسط و کمدرآمد جامعه
- عدم توازن میان عرضه و تقاضا در بازار ملک و هزینههای سرسامآور زندگی در شهرهای مهم کانادا
- رقابت شدید در بازار کار، دسترسی دشوار به یکسری از مشاغل، روی آوردن مهاجران متخصص به کارهای نامرتبط
چالشهای اجتماعی
از عدم تسلط به زبان کشور مقصد گرفته تا دسترسی نه چندان راحت به خدمات اجتماعی، تا نا آگاهی از چم و خم انجام یکسری از کارهای روتین مثل خرید یا اجارهٔ مسکن، افتتاح حساب بانکی، گرفتن گواهینامهٔ رانندگی و بسیاری از موارد ایچنین، تازهواردین را با مشکلات زیادی مواجه خواهد کرد. راستش را بخواهید، همان مورد اول که تحت عنوان "مانع زبان" یا به اصطلاح مرسوم Language Barrier از آن یاد میشود کافیست که روزها، ماهها و گاهی سالهای نخست مهاجرت را دشوار کند. برای ترسیم چالشهای اجتماعی کانادا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- زندگی در یک اقلیم چندفرهنگی و همجواری با انواع اقوام و باورها برای هرکسی آسان نیست.
- یافتن یک حلقهٔ اجتماعی مطلوب ساده نبوده و ساختن روابط دوستانه عمیق براحتی میسر نیست.
- مهاجرپذیری و قانونمندی کانادا به این معنا نیست که تفکرات نژادپرستانه و تبعیضآمیز کاملا از بین رفتهاند.
چالشهای آب و هوایی
کانادا یک سرزمین سردسیر است و آب و هوای خشن و بارندگیهای سنگین و زمستانهای بیرحمی دارد. بدون تعارف عادت به چنین آب و هوای نامطلوبی با آن همه برف و یخبندان کار سختی است. خصوصاً برای کسانی که از مناطق آفتابی و گرمسیر و حتی معتدل به این کشور سفر میکنند! بنابراین معمولا به مهاجران توصیه میشود برنامهٔ مهاجرتشان را طوری تنظیم کنند که در همان بدو ورود به چلهٔ زمستان کانادا برخورد نکنند! چون به صورت تضمینی شوکه خواهند شد!
حالا در مورد شهری مثل ونکوور که در جنوب غربی کشور واقع شده و جزو خوش آب و هواترین نقاط کاناداست، این حالت کمتر مصداق دارد. اما از قضا، ونکوور گرانترین شهر کانادا و جزو گرانترین شهرهای دنیا هم هست! بنابراین تأمین هزینههایش برای بسیاری از مهاجران ممکن نیست.
چالشهای اداری و قانونی
کشور کانادا دارای دو نوع حکومت و شاکلهٔ دولتی مختلف است. یکی دولت فدرال است که به کل کشور نظارت دارد و حافظ منافع تمام مناطق است. مورد دیگر دولت حاکم بر استانها و مناطق است که تا حدودی مستقل بوده و از یکسری مقررات و سیاستهای خاص خودش تبعیت میکند. همین تفاوتها، درک قوانین و مقررات کانادا را برای مهاجران دشوار میکند.
برای همین چالشهاست که تنها با آگاهی و پیشمطالعهٔ کامل میتوان به مصاف چنین تصمیم سختی رفت. مثلا میتوان به طور مستمر اخبار کانادا را دنبال کرد. یا از منابع معتبر در جریان تازهترین قوانین و جدیدترین اخبار مهاجرت به کانادا بود. افزایش آگاهی نسبت به کشور مقصد، بهترین و کمهزینهترین راه برای دستیابی به یک مهاجرت موفق است.
تاثیرات پشیمانی از مهاجرت به کانادا
آدمیزاد با همه چیز کنار میآید. اما بهرحال پروسه دشوار و پرهزینهای مثل مهاجرت، آنقدرها هم بدون پیامد نیست و تأثیراتش را بر ذهن و روان و کیفیت زندگی مهاجران میگذارد. برای کسی که در قلمروی خودش کسی بوده و برو بیایی داشته، سخت است که با احساس ضعف و با حس و حال یک مهمان به کارگری بپردازد. دوری از خانواده و دوستان و ترک عادتها و تفریحاتی که جزو دلخوشیهای زندگی بوده راحت نیست. از آن طرف سختی پیدا کردن کار خوب و کنار آمدن با یک فضای فرهنگی کاملا متفاوت، سختیهایی هستند که براحتی قابل نادیده گرفتن نیستند.
تاثیرات روانی مثل استرس و افسردگی در مهاجران
بر اساس مطالعات رسمی، امکان دچار شدن به اضطراب و افسردگی در بین مهاجران و تازهواردان، در قیاس با سایر شهروندان کانادایی به طرز محسوسی بیشتر است. طبق این مطالعه ۲۶ درصد از مهاجران مستعد اضطراب مزمن و ۲۰ درصدشان دچار افسردگی میشوند.
تاثیرات در روابط خانوادگی
مهاجران با هزاران امید و آرزو متحمل یکسری سختیها و چالشها میشوند. این چالشها برای آنهایی که به اتفاق خانواده و همسر و فرزند مهاجرت میکنند به یک شکل و برای مجردها به اشکال دیگری خودش را نشان میدهد. در هر دو صورت، کنار آمدن با فضای جدید و استرس یافتن کار و مسکن مناسب، میتواند با ایجاد نارضایتی و پشیمانی، باعث فاصله گرفتن و تمایل افراد به انزوا شود.
تاثیرات مالی
برای اکثر مهاجران، ورود به کشور جدید مساویست با آغاز همه چیز از نقطهٔ صفر! حتی کسی که دارای مدارک تحصیلی یا سابقه کاری است باید یکسری دورهها را سپری کند، یکسری مجوزها را دریافت کند و در رقابت با سایرین قرار بگیرد. آن هم برای یک موقعیت شغلی سطح پایین که صرفا هزینههای اولیه را تأمین میکند و به احتمال زیاد، فرسنگها با تخصص و توانایی آن فرد فاصله دارد.
آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟
تعریف هرکس از عاقبت به خیر، از زندگی ایدهال و یا احساس خوشبختی متفاوت است. بنابراین در ماجرای مهاجرت، درست و غلطی در کار نیست. اما برای مهاجرت به کانادا یکسری مزایا و معایب هستند که تا حدودی برای همهٔ افراد صدق کرده و میتواند در فرایند تصمیمگیری مد نظر قرار بگیرند. یادمان باشد آگاهی و مطالعهٔ کافی، با احتمال پشیمانی از مهاجرت به کانادا نسبت عکس دارد.
مزایای مهاجرت به کانادا
- زندگی در یک کشور توسعهیافته، جهان اولی با حاکمیت قانون
- دسترسی به امکانات رفاهی و استانداردهای بالای زندگی
- بهداشت و درمان و خدمات اجتماعی با کیفیت
- زندگی در یکی از امنترین کشورهای جهان
- بازار کار بزرگ و تناسب درآمد و مخارج
- وجود آزادیهای فرهنگی و اجتماعی
- همزیستی با فرهنگهای مختلف
- سیستم آموزشی با عیار جهانی
معایب مهاجرت به کانادا
- آب و هوای نه چندان مطلوب و چالشبرانگیز
- دوری از خانواده و دوستان و خلأ روابط اجتماعی
- هزینههای ریز و درشت متعدد در فرایند مهاجرت
- مانع زبان و دشواری در بیان مفاهیم پیچیده در زبان مقصد
- هزینههای سنگین اجاره و مسکن در شهرهای بزرگ و پررونق کانادا
- تقاضای زیاد و رقابت بسیار شدید بر سر راههای مختلف مهاجرت به کانادا
یک داستان واقعی از تجربه مهاجرت به کانادا
در این بخش به قلب فرومها و انجمنهای مهاجران کانادا رفتیم تا ببینیم این جماعت دربارهٔ چه چیزهای صحبت میکنند، چه احساسی دارند، چه تجربیاتی مثبتی داشتهاند و یا با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاند. مورد زیر یکی از این داستانهای واقعی و به قول قدما مشتی نمونهٔ خروار است.
_ دلم میخواست کار کنم تا شوهرم بتواند به تحصیلش برسد!
مصباح نور یک زن جوان پاکستانیست که در وبلاگ شخصیاش درباره مهاجرت به کانادا مینویسد. او در سال ۲۰۱۵ به اتفاق همسر و دو فرزندش به کلگری مهاجرت کرد. همسر او در پاکستان مدیر شعبه یکی از بانکهای سرشناس بوده و خودش با مدرک فوق لیسانس آموزش به تدریس مشغول بوده است. او توضیح میدهد که همسرش بعد از ورود به کانادا بلافاصله جستجوی کار را آغاز میکند اما تنها شغلی که برایش پیدا میشود، نصب کفپوش است!
"... فشار فیزیکی کار همسرم به قدری زیاد بود که وقتی به خانه بر میگشت آرزو میکرد که کاش آپارتمانمان پله نداشت."
مصباح نور در ادامه مطلبش مینویسد: "ما اصلا خوشحال نبودیم. در یک آپارتمان محقر و نیمهمبله زندگی میکردیم و دلمان برای قوم و خویش و دوستانمان تنگ شده بود. تازه هر روز نگران بودیم که فردا را چطور بگذرانیم."
_ دو سال و نیم زندگی با حداقلهای ممکن!
او ادامه میدهد: "... من از شدت استرس ۱۱ کیلو وزن کم کردم و برای صرفهجویی در مخارج، غذای کمتری میخوردم. بدجوری دلم میخواست کار کنم تا همسرم بتواند یکسری دورهها و آموزشها را ببیند تا شاید شغل مناسبی پیدا کند. همسرم تمام تلاشش را میکرد تا یک شغل بانکی پیدا کند. اما هیچ مسئول استخدامی قبولش نمیکرد. با این بهانه که زبانش به اندازه کافی خوب نیست یا تجربه کار در کانادا ندارد! وقتی درخواستمان برای مهاجرت پذیرفته شد، فکر میکردیم مدارک تحصیلی ارزشمندی داریم. اما حالا مشخص بود که کاملا در اشتباه بودیم."
_ سر و سامان گرفتن بعد از گذشت ۶ سال!
"بالاخره توانستم یک شغل پارهوقت پیدا کنم. همسرم هم در یک شرکت نفتی رانندهٔ لیفتتراک شد. در نهایت ۶ سال بعد از ورود به کانادا، همسرم در همان شرکت کارشناس قیمتگذاری شد و من هم با تکمیل یک کورس دو ساله دستیار آموزش شدم و توانستیم خانه اولمان را بخریم. اما سختی آن سالها هنوز روی جسم و روان من و همسرم سنگینی میکند."
"من هنوز هم درگیر اضطراب هستم و شوهرم با دیابت و فشار خون و کلسترول بالا کلنجار میرود. شاید این بهایی بود که باید میپرداختیم تا به نقطه فعلی برسیم. اما اگر دوباره به عقب برگردم با تردید بیشتری به مهاجرت فکر میکنم. چون راستش، جا افتادن در کانادا خیلی سختتر از چیزی بود که فکرش را میکردیم!"
توصیهها و نکات قبل از مهاجرت به کانادا
همانطور که خیام فرمود "آواز دهل شنیدن از دور خوش است"، این واقعیت را در نظر بگیرید که مهاجرت به کانادا یا کلا مهاجرت، لزوما به درد هر کسی نمیخورد. مگر اینکه خیلی شفاف بدانیم چه هدف و برنامهای داریم و در برابر چیزهایی که از دست میدهیم، چه چیزی بدست میآوریم.
بر همین اساس و برای تجربهٔ یک مهاجرت موفق، لازم است که اهمیت مشورت با افراد خبره و دلسوز یا استفاده از منابع معتبری مثل وبسایتcanadayar.comیا سایر منابع موجود را جدی بگیریم و مراقب تبلیغات خوش رنگ و آبِ کاسبان و رویافروشان باشیم!