زوم لایف؛ کمک به زندگی بهتر

13 روش رهایی از منفی بافی و افکار منفی

13 روش رهایی از منفی بافی و افکار منفی

13 روش رهایی از منفی بافی و افکار منفی

آیا منفی باف هستید و از افکار منفی خودتان خسته شده‌اید؟ از شدت خود منفی نگری دچار افسردگی شده‌اید؟ برای مبارزه با افکار منفی چه راهکاری وجود دارد؟ چگونه ذهن خود را از افکار منفی خالی کنیم؟ چطور برای رهایی از افکار منفی، افکار و احساسات را باید کنترل کرد؟ برای جلوگیری و رهایی از افکار منفی این مطلب از سایت زوم لایف را تا پایان بخوانید.

افکار و احساسات منفی

زندگی از بدو تولد پراز اتفاقات ناخواسته آزاردهنده است. حوادث غیرقابل پیش‌بینی، شرایط حاد و غیره. اما بعضی چیزها هم درکنترل ماست، وآن افکارِ ماست واینکه چطور از خودمان باید مراقبت کنیم. برای گذشتن از موانع، اولین کارنساختن موانع جدید است. اولین کاری که بدون هیچ هزینه‌ای می‌توانید برای خودتان انجام دهید این است که به خودتان زمان دهید

افکار و احساسات منفی می‌توانند باعث آسیب‌هایی شوند که حتی قابل دیدن نیستند، پس این افکار را باید کنترل کنید. مسلماً حرف زدن ساده‌تر از عمل کردن است اما ما برای شما چند پیشنهاد داریم که به کمک آن‌ها بتوانید خود منفی بافی نکنید.

خود منفی بافی چیست؟

تعریف منفی بافی و انرژی منفی  بصورت عامیانه سخت است اما مسلماً همه شما این موضوع را تجربه کرده اید مواجه باآدم هایی که درزندگی شکست خورده ویا درقبال هر مشکلی تاسف خورده وناله می کنند وهمواره سخنان منفی و انرژی منفی را ساطع می‌کنند.

افکار منفی

مشکلات ناشی از افکار منفی

این موضوع می‌تواند مشکلات بسیاری را برای فرد بوجود آورده و زمینه بروز مشکلات روحی و روانی دیگر مانند استرس، اضطراب، وسواس، افسردگی و ده‌ها مورد دیگر شود. عمده مشکلات ناشی از افکار منفی بشرح زیر است:

  • عدم وجود آرامش در زندگی؛
  • گرایش فرد به انزوا و در نتیجه افسردگی؛
  • بوجود آمدن حس ترس و نگرانی مزمن؛
  • عدم امکان رویارویی با حقیقت های زندگی؛
  • کاهش اعتماد به نفس و افزایش احتمال شکست؛
  • و ده‌ها مورد دیگر؛

خطرات منفی بافی

سخن گفتن منفی با خود می‌‌تواند در بعضی از شیوه‌ها واقعاً مخرب باشد و حتی زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد، مطالعه نشان می‌دهد که ارتباط زیادی با استرس و عزت نفس دارد. استرس را به شدت افزایش و عزت نفس را به شدت کاهش می‌دهد. این می‌تواند منجر به کاهش انگیزه و همچنین احساس بلاتکلیفی شود. حتی گاهی با افسردگی هم همراه است، بنابراین قطعاً باید حل شود.

می‌خواهیم درباره نتایج روانشناسی روی موضوع منفی بافی صحبت کنیم. منفی بافی یک نوع محدودیت فکری است که شما مدام به خودتان می‌گویید که من نم‌یتوانم کاری را انجام بدهم و مدام تکرار می‌کنید تا جزو باورهایتان می‌شود. این را باور کنید و ایمان بیاورید که خوب بودن بهتر از عالی بودن نیست. پس عالی باشید و رسیدن به کمال هیچ‌گاه غیرقابل دستیابی نیست.

جلوگیری از خود منفی باقی

راهکارهای جلوگیری از خود منفی باقی

راه‌های متفاوتی برای مواجهه با افکار منفی وجود دارد، می‌توان آنها را پذیرفت، نادیده گرفت یا به شکلی منطقی با آنها روبه‌رو شد. افکار منفی کیفیت زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اعتماد به نفس و عزت نفس ما را مخدوش می‌کنند و به زبان خودمانی روزگارمان را سیاه می‌کنند.

افکار منفی بخش قابل توجهی از تفکر شخص را درگیر خود کرده و در صورت دامن زدن به این تفکرات که به نام نشخوار فکری در مباحث تخصصی روانشناسی مطرح می‌شود می‌تواند زمینه ساز بیماری‌هایی همچون افسردگی مزمن شود.

1. نفس کشیدن

یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که باعث خود سرکوبی می‌شود بیش از حد فکرکردن به یک مسئله است. شکست خوردن وترس فلج کننده بدنبال آن می‌آیند. پس در این مواقع بهترین کار مکث کردن و کشیدن یک نفس عمیق است. با این کار ضربان قلب شما کم شده و نگاه شما خوش‌بینانه‌ترمی‌شود. اگرتوسط افکار منفی محاصره شده‌اید و احساس خشم و اضطراب می‌کنید، توقف کنید و نفس بکشید.

2. آگاهانه برخورد کردن

وقتی متوجه شدید که افکارمنفی دست به کار شده‌اند، آنهارا تأیید کنید. قرار نیست این افکارنادیده گرفته شوند. پس قبل از مقابله، آنها را تأییدکنید. اعتراف به شکست یا ترس یا شک به خودتان، آسان نیست، اما با آگاهانه برخورد کردن می‌توانید مانع عمیق‌تر شدن و معنی دار شدن آنها شوید.

3. علت منفی بافی را ریشه‌یابی کنید

ریشه‌های افکار منفی کجاست؟ ترس؟ شک کردن به خودتان؟ آیا اخیراً به دلیل عدم موفقیت، اعتماد به نفس خود را از دست داده‌اید؟ آیا افسرده شده‌اید؟ اگر دچار افکار منفی می‌شوید، چرا آن‌ها را در ذهن خود مخفی می‌کنید؟ به افکار منفی اجازه دهید تا بیرون بیایند تا بتوانید علت را ریشه یابی کنید و با آن‌ها مقابله کنید.

افکار منفی در بیشتر مواقع فقط در ذهن شما شکل می‌گیرد. اگر شکست خورده‌اید، به خودتان بگویید هر کسی شکست می‌خورد و دوباره شروع کنید. فقط با تمرکز بر علت‌ها و ریشه‌های افکار منفی می‌توانید بر آن‌ها غلبه کنید.

4. درمان افکار نادرست

در علم روانشناسی تلاش‌های بسیاری برای بهبود وضع زندگی اشخاص صورت گرفته است. تحقیقات و پژوهش‌‌های صورت گرفته در روانشناسی موجب پدیدآمدن روش‌های علمی و اصولی برای درمان مشکلات شده که برای افکار منفی نیز این موضوع صادق است. در بین روش‌های متداول برای درمان ریشه‌ای افکار منفی و به تبع آن جایگرینی افکار مثبت، روش توقف فکر (Thought stopping) یکی از بهترین راهکارها برای از بین بردن تفکرات نادرست می‌باشد.

خود منفی بافی

5. کمال‌گرا نباشید

اگر تازه شروع کرده‌‌اید از خودتان انتظار زیادی نداشته باشید . اگر بعد از یک شکست بزرگ شروع به کار کرده‌اید یا به خودتان شک دارید با خود بگویید شکست برای هر کسی اتفاق می‌افتد. وقتی کسی حرفه‌ای نیست پس انتظار حرفه‌ای بودن از خودتان نداشته باشید. کمبودها وشکست‌ها بخشی از زندگی است، و هنگامی که شما آنها را درآغوش گرفته و حرکت می‌کنید اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنید. اگر اشتباه کردید اشتباه خودراقبول کرده به عقب برگشته و راه را ادامه دهید.

6. با مثبت اندیشی افکارخودت را پر کن

افکارتان را با چیزهایی که به شما انرژی و انگیزه می‌دهند، پرکنید. لیستی از چیزهایی که به شما احساس خوب و مثبت می‌دهند تهیه کنید. یک موسیقی یا یک فیلم آموزشی از نویسنده یا سخنرانی که به شما انگیزه می‌دهد. صحبت کردن با یک دوست یا عضو خانواده، کسی که‌ می‌داند در لحظات حساس و یا اوقات بدچه بگوید. هنگامی که احساس تحقیر می‌کنید خودتان را بالا بکشید. بدانید که چه چیزی باعث بهبود روحیه و اندیشه شما می‌شود و از آنها استفاده کنید. افکار شما خارج از کنترل شما نیستند.کافی است وقتی که در خدمت شما نیستند، بدانیدچه کارهایی برای تغییر آنها باید انجام دهید.

7. یک برنامه مرتب ومنظم داشته باشید

اگر یک برنامه روتین و تکراری درست کنید، هم کمترمنفی بافی می‌کنیدوهم در زمان وانرژی صرفه جویی می‌کنید. برای روزتان برنامه ریزی داشته باشید. اگرهرروزسروقت بیدارشوید، صبحانه بخورید وبه‌موقع سرکار بروید، دیگربا خودتان درگیری ذهنی نخواهید داشت. کارهایی مانندکاردر بیرون ویا صرف غذا، مثل یک قرارملاقات‌ واقعی هستندکه تمرکزذهنی شمارا هرروزبیشترمی‌کند. حتی اگرمی‌ترسیدویا هنوز به خودتان شک دارید، با داشتن یک برنامه روزانه وتکراری و مرتب با افکار منفی خداحافظی کنید.

8. انتخاب‌های آگاهانه برای خاموش کردن این افکار داشته باشید

کارسختی است. صداها و افکار منفی همیشه درگوش ما زمزمه می‌کنند و ما را وسوسه می‌کنند تافرصت حرف زدن پیدا کنند، اما انتخاب کنیدکه با آنها مواجه شوید. یک حرکت متداول درذهن خودبسازید. اگرتردید دارید وتوان حرکت ندارید، نفس بکشید، خودتان را غرق افکارمثبت کنید و پیشرفت‌هایی که هر روز داشتید را به خاطر بیاورید.

9. از اطرافیان‌تان کمک بگیرید

گاهی در مواجهه با افراد سمی نیاز به کمک دیگران داریم. برای مقابله با افراد سمی، باید در قالب یک تیم و با کمک دیگران وارد حل مسئله شویم. کمک گرفتن از دیگران برای شناخت رفتارها و واکنش‌های ما از طریق یک نفر سوم بسیار نتیجه بخش است. کسی که ما را از بیرون می بیند و می تواند نقطه ضعف‌هایمان را در برخورد با افراد سمی شناسایی کند.

افراد سمی همه جا در اطراف ما هستند، پس باید روش درستی برای مقابله با آن‌ها داشته باشیم. کنترل استرس و انرژی منفی اولین قدم برای موفقیت در هر کاری است. با آرامش، خونسردی و کنترل استرس می توانیم به شخصیتی تبدیل شویم که در برخورد با مشکلات و آدم‌های سمی، واکنش درستی از خود بروز می دهد. باید خودمان را به خوبی بشناسیم و خصوصیات مثبت و منفی‌مان را به درستی مدیریت کنیم. شاید نیاز باشد خودمان را زیر ذره بین ببریم، شاید ما هم یکی از همین افراد سمی باشیم! (1)

10. به اندازه بخوابید

خواب کافی سبب افزایش هوش هیجانی و مدیریت احساسات و عواطف می شود. با استراحت کافی استرس را از خود دور می کنید و وقتی بیدار می شوید، شاداب‌تر و هوشیارتر خواهید بود و قدرت خودکنترلی، توجه و حافظه‌ی شما نیز بهبود می یابد. همچنین خواب کافی سبب می شود خلاق‌تر و مثبت‌تر بمانید. افراد سمی توجهی به این موارد ندارند و با دیدن چنین ویژگی‌هایی در شما، ناخودآگاه از اطرافتان پراکنده می شوند.

جلوگیری از افکار منفی

11. با خودتان مهربان‌تر باشید

گاهی در برخورد با افراد سمی، احساس تنفر و نفرت شدیدی به شما دست می دهد. شاید از این احساسات شرمنده شوید و تقصیر را بر گردن خود بیاندازید. باید با خود مهربان باشید. اینکه فردی سمی شما را ناراحت و عصبانی می کند، به رفتار او مربوط است. او با منفی بافی و افکار اشتباه خود، باعث ناراحتی‌تان شده است. باید قبول کنید هیچ تقصیری ندارید و همه چیز ریشه در رفتار او دارد.

12. انتقادپذیر باشید

یاد بگیرید که وقتی متوجه می‌شوید در حالت بحرانی هستید،خودتان متوقفش کنید. به عنوان مثال: چیزهایی را به خودتان بگویید که به یک دوست خوب یا یک کودک می‌گویید، تا به او حس خوب بدهید. به یاد داشته باشید که افکار و احساسات همیشه واقعیت

نیستند. فکر کردن به چیزهای منفی در مورد خود هم ممکن است مانند مشاهدات، دقیق احساس شود و شما آن را جدی بگیرید و باورتان شود که برای شما مخرب است.

13. زاویه‌ی دیدتان را تغییر دهید

برای مثال گاهی پیش آمده است که به مدت 5 یا حتی 10 سال به یک موضوع دید منفی داشته‌اید و شما را ناراحت می‌کرده است، اما بعد از سال‌ها تصمیم گرفتید که زاویه‌ی دید خود را نسبت به آن موضوع عوض کنید. وقتی به موضوعاتی فکر می‌کنی که در گذشته چقدر بزرگ و لاینحل به نظر می‌رسیده است، باعث می‌شود که بتوانی منفی بافی را درون خود به حداقل برسانید.

گاهی وقت‌ها خودت را دستگیر می‌کنی که داری به افکار منفی فکر می‌کنی. در آن مواقع افکارت را بلند بگو. بلند گفتن آنهاست که می‌تواند به تو کمک کند.

گفتنش به یک دوست مورد اعتماد که راجع به چه چیزی دارید فکر می‌کنید می‌تواند منجر به یک خنده‌ی حسابی و یک درخشش در رابطه با این باشد که چقدر بعضی از صحبت‌هایی که با خودمان می‌کنیم می‌تواند مسخره باشد. و در مواقع دیگر می‌تواند حداقل حمایت به همراه داشته باشد. حتی گفتن بعضی از عبارت‌های منفی زیر زبان به شما یادآوری می‌کند که چقدر غیرمنطقی و غیرواقعی به نظر می‌آیند و به شما یادآوری می‌کنند که به خودتان یک استراحت بدهید.

سخن پایانی

چه بخواهید و چه نخواهید شرایط خارجی (خارج از ذهن و یا كنترل ما) و صحبت سایر آدم‌ها ما را ناراحت كرده و اینجاست كه افكار منفی به مغز ما تشریف می‌آورند! بنابراین گاهی در ورود آنها به ذهنمان هیچ كاری نمی‌توانیم بكنیم اما اینكه چقدر این افكار را گسترش می‌دهیم و می‌پرورانیم كاملا دست خود ماست. بنابراین دائم مثبت فكر كنید، حرف‌های مثبت بزنید.

کانال تلگرام زوم لایف
توجه: اطلاعات موجود در مجله اینترنتی زوم لایف، از منابع معتبر خارجی تهیه و ترجمه شده است اما جایگزین هیچ‌یک از نسخه‌هایی که پزشکان می‌نویسند، نیست. اگر فکر می‌کنید مشکل پزشکی دارید، لطفاً برای تشخیص و درمان به پزشک مراجعه کنید.
ارسال نظر
عکس خوانده نمی شود
تعداد نظرات (43)
  1. مهمان آرزو در 5 مهر 1402
    سلام سریع بگم توی ذهنم پرازافکارمنفیه وبعدش عصبانیت وبیحوصلگی داروهای اعصاب مثرف میکردم اضافه وزن شدید داشتم کنارش گذاشتم بعدازدوسال دوباره حالم بدشده خیلی تنهام ازشهری که توش زندگی میکنم متنفرم خیلی تنهام نه بچههام نه شوهرم هیچکدومشون به خودشون زحمت حرف زدن هم نمیدن الان بااین وضعیت چکارکنم
    پاسخ
  2. Sam salmanian در 18 شهریور 1402
    من می خواهم بایک روانشناس صحبت کنم.
    چون که بیمار هستم ونیاز به کمک دارم
    پاسخ
  3. علیرضا مرادی در 2 تیر 1402
    سلام دکتر جان وقت بخیر
    طولانی نشه، من ۲۰ سال ورزشکارم، به صورت پیوسته، رزمی، ۲۷ سالمه، سه هفته پیش اومدیم مشهد زیارت، ی باشگاهیم پیدا کردم ک تمرین کنم، شب قبلش خوابم نبرد تا صبح بیدار‌ بودم برای همین گفتم برم قهوه بخورم تا انرژی داشته باشم برای تمرین، اصلا اهل قهوه نبودم، دو تا استکان قهوه سنگین سفارش دادم خوردم، با اینکه فروشنده گفت دوزش خیلی سنگینه، تمربن کردم، برگشتم خونه، مجدد خوابم نبرد تا صبح، یعنی دو شبانه روز بیدار بودم، خلاصه روز بعد صبح، یهو ضربان قلبم دقیقا بعد از رابطه با همسرم رفت بالای ۲۰۰، در صورتی که در حالت عادی بین ۶۰ تا ۷۰ نوسان میکنه چون ورزشکارم، خلاصه وحشت عجیبی رو تجربه کردم، اشهدم رو خوندم گفتم الان میمیرم، خلاصه اورژانس اومد و بعدش رفتم پیش دو سه تا فوق تخصص قلب و کلی آزمایش قلب انجام دادم همشون گقتن قلبت عین ساعت کار‌ میکنه، عین قلب نوزاد اوکیه و گفتن بخاطر قهوه و بی خوابی بوده... خلاصه بخیر گذشت، اما ازون روز تا الان، یعنی این سه هفته، شبا تا میام سرمو میذارم رو بالش فکرای عجیب میاد به ذهنم که نکنه تو خواب سکته قلبی کنم بمیرم، یا وسط روز یهو ناخواستهنین افکاری میاد به ذهنم و سریع ضربان قلبم کمی میره بالا و ی لرزی تموم وجودمو میگیره و حس میکنم دارم میمرم در صورتی که همه چی اوکیه، فشارمم کمی میاد پایین، رفتم دکتر عمومی آلپرازولام ۰.۵ داد شبی یکی گفت بخور، شبا میخوردم تا خوابم ببره، اما الان بعد دو سه هفته مصرف، در طی روز بی حالم، انرژی ندارم، انگار دست و پاهام جون نداره، سست شده، تعادل ندارم انگار... این قضیه بدجوری رو زندگیم تاثیر گذاشته، اعصابمو خورد کرده، از تمرین و کار و ... افتادم

    الان هم ساعت ۴ صبح هست، بدنم لرز پیدا کرده، پاهام عرق کرده، از استرس و اضطراب و ترس، کلافه شدم دکتر، البته امشب گفتم قرص نخورم تا معتادش نشم که تا الان خوابم نبرد، لطفا کمکم کنید بگید چیکار‌ کنم که این افکار دور بشن ازم، ممنونم ازتون.
    پاسخ
    1. کیان در 2 مهر 1402
      عزیزم شما بخاطره یک بار تجربه ی همچین چیزی که علتشو خودت هم میدونی و توضیح دادی دچار این مشکل شدی و کاملا طبیعیه.ولی الان دیگه اون مشکل برطرف شده.به احتمال زیاد بخاطره استرس زیادی که اون روز بهتون وارد شده دچار فوبیا شده اید و این که میگید احتمالا حملات پانیک هستش که خیلی راحت با یکی دو جلسه مشاوره برطرف میشه.البته لا بیخیالی و تمرین هم میتونید خ
      بهش غلبه کنید ولی بهترین گزینه مشاور است
      پاسخ
  4. مهمان مینا در 29 خرداد 1402
    سلام وقت بخیر
    من ۲۰ سالمه و در ۶ سالگی مادرم فوت کردند تا چند سال پیش تفکراتم سالم تر بودن و از لحاظ روحی بهتر بودم اما هر روز که میگذره من ترس و فوبیا اینکه اطرافیانم رو از دست بدم به عبارتی ترس از مردن اطرافیانم یا اینکه اتفاق بدی براشون بیوفته من رو رها نمیکنه ممنون میشم بگید باید چیکار کنم در این باره
    پاسخ
  5. ... در 29 خرداد 1402
    افکار منفی درباره مرگ دارم حس میکنم همین فرداست ک بمیرم هر کار میکنم فردا ک قرار بمیرم سرم میاد
    پاسخ
  6. سالم در 11 خرداد 1402
    راههای جلوگیری از افکار منفی بیان کنید
    پاسخ
  7. D: در 11 خرداد 1402
    سلام من ۲۱ سالمه و نزدیک چند ساله دچار مشکلات خونوادگی هستم و همه اینا خیلی فشار بدی رو من گذاشته . استرس پدرمو درآورده ، با خودم همش تو جنگم زود عصبی میشم . همش فکرای منفی میکنم همش نگرانم حس میکنم هی میخاد یه اتفاق خیلی بدی بیفته دارم دیوونه میشم. خیلی کارا کردم ک همه اینارو ع خودم دور کنم ولی باز فکرای منفی میکنم هیچ آرامشی ندارم نمیدونم باید چیکار کنم. من راستیش کلا تو مشکلات غرقم ولی نمیدونم چجوری باید بزنم ب بیخالی ن اینکه نخوام ولی اصلا نمیشه خواهش میکنم یک راهکاری به من بدین
    پاسخ
  8. مهمان رضا در 6 خرداد 1402
    من حدود۴ یا ۵ ساله که درگیر این منفی فکری هستم
    عین ی خوره افتاده تو جونم ، جوری که اگر ی روز به این مزخرفات فکر نکنم دیوونه میشم
    خلاصه که همه جا از حقتون دفاع کنید و کوتاه نیاید تا بعدها دچار این مشکلات نشید که زندگیتون بپاچه از هم !!
    پاسخ
  9. احمد سیر جان در 30 اردیبهشت 1402
    سلام به شما! من مدت یک سال است که دچار این افکار منفی و دقدقه و استرس شدم و اولا من فکر میکردم کی در بارم چی میگه و من کم کم اعتماد به نفسم پایین اومد و منفی باف شدم و حالا به جایی رسیده که حتی در زمان حال کنترول را از دست دادم و همش نگرانم که چی کار خواهد بشه در آینده شبیه ترس در وجودم است آرامش صفر و از شما خواهانم تا راه کاری عاجل برام بگین اصلا حالا به جای اینکه به خود فکر کنم به این فکرم که دیگرا چیه مسکن چی میشه فکر می‌کنم بلاتکلیفم چی کنم لطفا🥹🥹
    پاسخ
  10. Hk در 23 فروردین 1402
    سلام مطلب تون واقعا مفید
    من خودم هم افکار منفی اذیتم میکنه وباعث محدودیت در من میشودوحتی بعضی اوقات سبب میشود که ازهمه چیز صرف نظر کنم واین افکار مانع تلاش وکوشش در من میشود .
    پاسخ
  11. م ح م د در 23 فروردین 1402
    سلام من یه آقا هستم راستش این افکار منفی خیلی اذیتم میکنه همش منو محدود میکنه راجع به هر چیز که فکر میکنم اول اون قسمت منفیش تو ذهنم میاد کار به جای میرسه که ازش صرف نظرمیکنم.
    پاسخ
  12. محمدحسین پدرپور در 12 فروردین 1402
    مثبت اندیش باشیم عاقلانه تصمیم بامشقت
    ادامه... نتیجه
    درست
    انشالله
    پاسخ
  13. .a. در 11 اسفند 1401
    سلام
    احساس میکنم همه اتفاقات دنیا تقصیر منه نمیتونم با خودم کنار بیام خیلی بده 😞اصلا راهکاری وجود ندارد برای این درد.
    خیلی بده
    پاسخ
  14. .......... در 25 بهمن 1401
    من چندروز پیش یه فیلم دیدم تو اون فیلم و ژانرش صحنه هایی دیدم که احساس کردم از زندگی خودمه وبا خودم فکر کردم که چرا نمیتونم برای خودم کاری کنم و کلی چهار روز درباره اش فکر کردم😑 وگفتم مناسب من نیست که اینجوری باشم😰😐 واحساس کردم خیلی داغونم😰😰من خودکشی میکنم 😑😑ولی حالا میفهمم اون همه ترسم ازاین بوده که نمیخواستم بیخیال بشم😐😐
    پاسخ
  15. مهمان amir در 17 بهمن 1401
    سلام مدتی هست که یک نفر به عنوا یک رفیق توی زندگیم اومد اما الان باهم دیگه مثل دوتا برادر شدیم و حس وابستگی ما نسبت بهم زیاده. اما چیزی که توی ذهنم هست و منو خیلی نگران میکنه و باعث میشه هر روز به این موضوع فکر کنم ، ترس از دست دادن اونه میدونم که این افکار همش بیهوده و اشتباهه اما بازم نمیتونم از فکر کردن بهشون دست بکشم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید که برای مقابله با این افکار چکار باید انجام بدم.
    پاسخ
  16. امی در 8 بهمن 1401
    سلام خواستم بگم افکار منفی راجبه همهچیز ارامش رو ازم گرفته مثلاً چند روز پیش به یکی از اساتید سلام کردم ایشون در حال صحبت با تلفن بودن و ظاهراً و احتمالا حین سلام منو ندیدن و جواب ندادن در حالیکه چند وقت پیش دم کلاس با احترام جواب سلاممو دادن و حتی خم شدن حالا خیلی مضطربم که شاید کار اشتباهی انجام دادم یا نادیده گرفته شدم یا این کارشون از رو حواس پرتی بوده البته جوونم هستن ایشون،لطفا راهنمایی کنید چطور دیدگاه مثبت راجع به این مسئله داشتم؟😭
    پاسخ
  17. حسام در 7 بهمن 1401
    سلام خدمت عزیزان هر شخصی میاد مشکل رو میگه منم به یه مشکلی بر خوردم موقعی که با کسی شروع میکنم به صحبت کردن نمیتونم به راحتی تو صورت طرف نگاه کنم وصحبت بکنم استرس میاد سراغم اگه راهکاری میدونید بگید ممنون میشم
    پاسخ
    1. محسن در 4 فروردین 1402
      این از اعتماد ب نفس پایینته،ضعف بزرگیه ک تو چشم طرف مقابل نگاه نکنی چون قشنگ طرف رو وسوسه میکنی از سواستفاده کنه دروغ بگه بهت کلاه سرت بزاره….حیفه،تکرار کن نگاه کردن رو تا عادت کنی
      پاسخ
  18. مهمان سارا در 18 آبان 1401
    سلام ۲۴ سالمه از فروردین امسال یعنی سال ۱۴۰۱ من به دو نفر حس منفی پیدا کردم که از نزدیکانم هستن فکر میکنم شیطانی هستند یا نیت بد و چشم زخم دارند وقتی یکی ازشون حرف میزنه زهر به بدنم وارد میشه که باید به کمک یکی ک بهش حس بهتری دارم پادزهر بگیرم واس همین همش گوشامو میگیرم ک چیزی نشنوم خیلی ذهنم فشرده و ضعیف شده ک بخوام باهاش مقابله کنم نمیدونم چکار کنم باید ازشون دوری کنم نباید بیان اطرفم یا نباید بیان خونمون و نباید ازشون چیزی بشنوم حتی اگ شخصی در باره اونا حرف بزنه چکااار کنم
    پاسخ
    1. مهمان رضا در 16 دی 1401
      با سلام. هر انسانی داره خصوصیات آشکار و پنهان هستش .حس و نفس از خصوصیات پنهان هستش ما در تعامل با دیگران متوجه احساسات خودمون میشیم.که خوشبین هستیم..حسادت داریم .بد اخلاق هستیم یا غیره .با درک این موضوع بهتر میتونیم بپذیریم که اگر شیطانی هست درون خود ماست تا شخص‌ دیگر .
      پاسخ
  19. بدون نام در 27 فروردین 1401
    من خیلیی داغونم
    درونم داره میسوزه😳
    میخوام خودکشی کنم ولی میترسم بمیرم😐😐😑
    من به یه چیزی نیاز دارم
    به عشقم😟
    نمیتونم بهش برسم
    پاسخ
    1. آرش در 25 اردیبهشت 1401
      با سلام
      من هم یک روز حال شما رو داشتم جنگیدم عشقم رو بدست آوردم ولی بعد از سالها زندگی کم کم رابطه رو به سردی رفت تا جایی که دیگه حاضر نیستم ببینمش
      بیشتر ما اگر در اعماق خود جستجو کنیم برای نیاز جنسی سراغ جنس مخالف می ریم که شاید درست باشه ولی کافی نیست
      هر وقت تونستی بتنهایی به عزت نفس برسی اونوقت می تونی بگی در رابطه با دیگری هم موفق خواهی شد وگر نه مثل من شکست می خوری
      تفکرات من و اینکه دنبال دلیلی برای ادامه و آرامش بودم کلا اشتباه بود و خیلی دیر این مطالب رو فهمیدم
      پاسخ
  20. ...... در 21 فروردین 1401
    من به طور کاملا ناخواسته به دین و خدا افکار منفی دارم. میترسم دچار گناه بزرگی بشم. توروخدا راهکار بدید.
    پاسخ
    1. Armin در 28 فروردین 1401
      سلام داداش وقتی که تو نمیخوای اینکارو بکنی برای چی میترسی
      پاسخ
    2. Junior در 5 دی 1401
      اجازه بده افکار منفی بیان و برن؛ مثل یه قطار یا یه ماشین که میگذره و اصلا اهمیتی نداره و توی ذهنت بزرگشون نکن! ازونجایی که قصد چنین کاری رو نداری اصلا نگران نباش! خدا خودش آگاهه و میبخشه!
      پاسخ
      1. ادموند در 23 خرداد 1402
        بیشترترس ازخدابنظرم باعث اینامیشه بزرگترهامون خیلی ماروازخدابیهوده ترسوندن ویک خدای ترسناک به زهنمون واردکردن وهمش حول وترس ازخدادادن بهمون لعنت به تربیت ناصحیح
        پاسخ
    3. ادموند در 23 خرداد 1402
      دقیقامنهم خیلی خدارودوست دارم وازش تشکرمیکنم ولی افکارمنفی دارم نسبت بهش وهرازگاهی سراغم میادوولم نمیکنه بطوریکه فلج میشم وهمش احساس گناه شدیدومیگم الان که یک اتفاق بدبرای من یااینایی که دوسشون داره بیفته منم موندم چکارکنم خیلی وقتاباخودم حرف میزنم ودرباره خدافکرمیکنم وبه این نتیجه میرسم که خیلی خوبه ولی مثلاصبح که چشمام بازمیشه شروع میشه همش توذهنم درباره خدافکرای منفی شروع میشه خیلی تاحالازجرکشیدم چون نمیخامشون ولی ولم نمیکنن
      پاسخ
  21. BingGirl در 2 اسفند 1400
    سلام من تنها چیزی که در حال حاضر اذیتم میکنه اینکه شخصی من رو دوست داشت ولی من متقابلا با اون هم حس نبودم و بهش گفتم که منو فراموش کنه چون ضربه میخوره ولی این کارو نکرد و گذاشت خوب رنج بکشه تا اینکه چند وقت بعد پیام داد که من خیلی بی معرفتم و سعی میکنه برای خودش ارزش قائل بشه در صورتی که این حرف هارو قبلا بهش گفته بودم و بعدش با سردی خداحافظی کرد . حالا این وسط مقصر منم واقعا !؟
    پاسخ
    1. Farhaad در 23 تیر 1401
      اولین برخورد و اولین نوع صحبت خیلی مهمه. باکسی که باهاش وارد معاشرت شدید حرف‌هایی که زدید همه مهم هست.
      پاسخ
  22. نگم برات در 30 بهمن 1400
    وقتی الان رفته دیگه خیلی دور شده حتی بعضی موقع ها میترسم که پیداش نکنم نبینمش و گمش کنم اون موقع دیگه واقعا میمیرم و داغون میشم
    پاسخ
  23. نگم برات در 30 بهمن 1400
    دوستان من الان ۱۳سالمه و الان هم دارم داغون میشم کلاس ششم هستم اعصابم خورده ۴سال پیش اتفاقی افتاد که واقعا درگیر شدم همیشه از نزدیک شدن بهش میترسم و اون موقع دیگه با خودم احد بستم نرم سمتش ولی اون رفت و دیگه ندیدمش و الان دلم براش تنگ شده اون رو قبلاً تو آینده میخواستمش تا باهم سقفی بسازیم ولی رفت الآنم داغونم درس نمیتونم بخونم کمکم کنید
    پاسخ
  24. ستایش در 26 بهمن 1400
    سلام،سه ساله درگیر یه خاطره بدم،بیش از حد بهش فکر میکنم و دارم روانی میشم،جوری حالم بده و همش افکار منفی دارم که گاهی اوقات به فکر خود کشی ام،14سالمه و دخترم،مگه چه سنی دارم که اینطوری حالم بده و نا امیدم از زندگی؟از مرگ میترسم،از اینکه به آرزوهام نرسم و بمیرم،یکی کمکم کنه میخوام افکار منفیو از خودم دور کنم
    پاسخ
    1. ناامید در 2 اسفند 1400
      کاش منم افکار منفی درمورد گذشته رو داشتم ولی همش به خودم تلقین میکنم انگار ی چیزیمه
      پاسخ
      1. ... در 28 شهریور 1401
        درک می‌کنم منم ۱۲ سالمه از درد اینکه خانواده‌ام زجر میکشم دارم تیکه تیکه میشم ولی در اصل یه تلقین خیلی بزرگه و احساس ترس و نگرانی کل وجودمو گرفته .
        پاسخ
    2. آرسام در 26 اسفند 1401
      درود برشما خانم ستایش عزیز
      ببینید ما زمانی که به دنیا میایم گریه میکنیم چون از رحم مادر بیرون اومدیم و وارد یک دنیای جدید شدیم، وارد چالش شدیم. زندگی پر از چالشه ولی زندگی مر از فرصت و زیبایی و لذت هم هست. نحوه نگاه ما به چالش هاست که میتونه اونها رو برای ما به فرصت تبدیل کنه تا قوی تر بشیم و بتونیم از لحظات زندگی لذت بیشتری ببریم، پیشنهادم اینه که فایل صوتی عذت نفس (یا به نام مسیر اصلی) جناب شعبانعلی رو گوش کنید، سرچ کنید راحت پیدا میشه، روش کار کنید تا بتونید عذت نفستون رو افزایش بدید. وقتی عذت نفستون بالا بره خیلی ازین مسائل براتون ساده میشه. این رو بدونید گاهی وقتها این مشکلات نیستند که ما رو اذیت میکنند بلکه فکر کردن زیاد به اون مشکلات و بزرگ کردنشون هست که ازشون غول میسازه و مارو آزار میده.
      شادباشید🤗🙏
      پاسخ
  25. Soul22 در 28 دی 1400
    سلام ممنونم ، خیلی سایت خوبی دارید واقعا خسته نباشید اگر امکانش می بود قانون مقاومتم اینجا بگید نور علا نور.👏🙏❤💙💚💛🌻🌼⚘🌻⚘🌻🍉
    پاسخ
  26. Behshad در 19 آذر 1400
    سلام من ۱۴ سالمه و یک سالیه که حالم خیلی خوب نیست اولش با یه خاطره ی بد شروع شد و بعدش تموم شد فقط به مدت کوتاهی تموم شد من با خاطرات بدم ۹ماه زندگی کردم و الان هم از اتفاقات بد میترسم همش میترسم که به جاهای بد کشیده بشم و به طرف چیز های بد برم.بعضی اوقات باهاش کنار میام
    اون حرف خودشو میزنه و منم باهاش مقابله میکنم منظورم فکر بده
    خیلی داره اذیتم میکنه
    حالت های افسردگی دارم
    ولی دارم ادامه میدم
    چون زندگی ادامه داره و میدونم این چیزا تموم میشن
    فقط یه چیز میخوام
    لطفا یه راهی بدید که بتونم خوب درس بخونم
    من امسال انتخاب رشته دارم
    برای این مسائل پیش روانشناس رفتم
    و گفت از بلوغ ذهنیه
    و تموم میشه
    ولی نمیدونم چرا تموم نمیشه
    بعد از یه سال
    از شما میخوام
    که یه راه بهم بدید
    که بتونم اونا رو از خودم واسه ی همیشه
    دور کنم
    و دوباره بشم آدمی که بودم
    پاسخ
    1. محمدمهدی در 1 بهمن 1400
      من هم پسری ۱۵ ساله مثل تو هم و درگیر هستم ولی نگران نباش و از مقدسات کمک بخواه امید به خدا داشته باش
      پاسخ
    2. آرسام در 26 اسفند 1401
      درود برشما بهشاد عزیز
      تکی سن شما این چیزها طبیعیه چون در حال بلوغ هستی، خودت رو اذیت نگن فقط روی عذت نفست کارکن، بدون ریشه اکثر مسائل و مشکلات ذهنی پایین بودن عذت نفس یا ندونستن راه های افزایش عذت نفس است.
      روش های افزایش عذت نفس رو سرچ کن، فایل های صوتی گوش کن و ادامه بده تا به مرور و با تمرین عذت نفست رشد کنه،نا امید نشو و مطمئن باش که اگر به تمرین مداوم ادامه بدی در آینده انسان بسیار قدرتمندی میشی.
      زندگی پر از لذت و روشنی، تو جوونی از جوونیت لذت ببر و سخت نگیر. تمرین کن، تمرین کن،تمرین کن.
      همیشه تمام تلاشت رو بکن و بعدش فقط توکل کن.
      پاسخ
    3. رونیک در 5 تیر 1402
      نگاه اصلا نگران نباش منم اینطورم چهارده سالمه اصلا حالم خوب نی نمیدونم چمه یه دلیلی هس که نمیتونم بگم چون اصلاً قابل درک نیست و اگه بگم همه مسخره میکنن اما برای من مهم شده نمیدونم چرا جوری هست که شبا حالم خوب نی اما روزا حالم خوبه تو خوب میشی نگران نباش منم بعضی اوقات حالم خوبه بعضی اوقات نه صبح پاشو اهنگ بزار نفس عمیق بکش اگه میشه مسافرت برو با خانواده اینا حالتو خوب میکنه خودتم مشغول کن
      پاسخ
  27. الناز در 8 مرداد 1400
    سلام
    میشه لطف کنید منبع مقاله رو بهم بگید و اینکه توسط چه کسی نوشته شده ؟
    پاسخ
    1. مجله زوم لایف
      مجله زوم لایف در 8 مرداد 1400

      سلام، لینک منبع در انتهای مطلب (forbes) درج شده است.

      پاسخ
  28. Saeed در 18 شهریور 1399
    کاملا مطالب علمی و کاربردی و روانشناختی هستش ،
    فقط بحث مقاومت های ذهنی میماند که مانع تغییر درونی میشود و میگذارد ما این شرایط منفی رو تغییر بدیم
    پاسخ
    1. مجله زوم لایف
      مجله زوم لایف در 18 شهریور 1399

      سلام، بله دست می‌فرمایید. مقاومت ذهن در برابر تغییر باعث می‌شود که نتوانیم برای شکست منفی بافی، کاری انجام دهیم. درباره اینکه چطور قانون مقاومت را شکست دهیم حتماً در یک مطلب جداگانه توضیح خواهیم داد.

      پاسخ